نوشته اصلی توسط
سارا٧١
سلام.من دختري ٢٤ ساله هستم با موقعيت اجتماعي و ظاهري و خانوادگي بسيار خوب.طوريكه در تمامي گروه ها محافل و روابط فرد موفقي شناخته ميشم و همه من رو بخاطر اعتماد به نفس مناسب و پيشرفتهاي زندگي تحسين ميكنند.متاسفانه مشكلاتي دارم كه واقعا هيچكس ازش خبر نداره!
من با نامزدم ٤سال دوست بودم و يكساله كه نامزديم.٣سال از من بزرگتره و از همه لحاظ مورد پسند من هست.البته از لحاظ مالي ايشون خيلي بالا نيست.
من به شدت به ايشون شك دارم مدام منتظر خيانتم از طرفش قبل ترها مدام گوشيشو چك ميكردم با شماره هاي مختلف امتحانش ميكردم خودش واقعا پاكه ولي خب يه جا ميخوندم شما حتي اگه ايميل هاي خودتونم با شك و مچ گيري بخونيد يه چيزي توش پيدا ميكنيد!!!
شايد اين قضيه برگرده به دوتا موضوع.يكي اينكه من قبل از ايشون ٣سال با يه پسري دوست بودم ولي اون مدام خيانت ميكرد اخر هم ازدواج كرد و موضوع ديگه خواهرم.من ١٤سالم بود كه خواهرم از شوهرش طلاق گرفت چون اعتياد داشت من هنوز صحنه هاي اون روزاي بد جلو نظرمه.چندسال بعد مجدد ازدواج كرد ولي بخاطر خيانت همسرش و بيكار بودنش مجدد طلاق گرفت.
يكي ديگه از مشكلام اينه كه خيلي به مادرشوهرم حساسم خيلي حرفاشو تو ذهنم بزرگ ميكنم!كه اينم حس ميكنم برميگرده به مادرم چون از بچگي هر روز باهام درمورد خانواده شوهرش و بدياش ميگفت!مدام تو ذهنم داستانسازي ميكنم مثلا تا تو تلگرام انلاين ميشه ميگم داره با يكي چت ميكنه حتما مياد پيش من بهش ميگه كه بهش پيام نده در صورتيكه خودمم دائم انلاين هستم اين يه نمونه ش بود.
من حس ميكنم دچار پارانوئيد هستم!مدام تو حرفاي نامزدم دنبال ضد و نقيض هستم مدام پيش داوري ميكنم همش ميخوام مچ بگيرم با خودم ميگم اين كارو كرد كه اينجوري بشه مدام داستانسازي ميكنم...
حالا نميدونم اينا ريشه در گذشته من داره يا ضعف شخصيتي خودمه!
ممنون ميشم راهنماييم كنيد.